ما همه غرور داریم. به خاطر چیزهایی که باعث میشه تقریبا جایگزینی نداشته باشیم. غرور ناشی از استعداد یا کارهای ما؛ غرور ناشی از کاری که فوقالعاده خوب بلدیم. این غرور ناشی از ارزشیه که برای جامعهمون میاریم. همون چیزی که ما رو با ارزش و مهم میکنه. در مقابل عزت نفس که برابر با درک کلی هر کسی از ارزش شخص خودشه، فروتنی خصوصیت کاملا متفاوتیه و گرچه داشتنش خیلی خوبه، اما زیادش برای آدم خوب نیست.
حالا میخوام هشت دلیل بیارم که چرا نباید در محیط کار زیادی فروتن بود و چرا غرور بیشتر از اعتماد به نفس به عزت نفس آدم کمک میکنه.
۱. فروتنی معانی و برداشتهای مختلفی داره
آدمهای مختلف برداشت و عقیدهٔ متفاوتی دربارهٔ فروتنی دارن. برای موفق بودن در محیط کار، بد نیست که درک و برداشت دیگران از این موضوع رو بفهمی. فروتنی خصلت خوبیه، اما در بازار کسبوکار تهاجمی امروز ممکنه باعث بشه مردم فکر کنن ترسو و کمرو هستی یا به راحتی کوتاه میای.
۲. فروتنی زیاد ممکنه مزهٔ تصدیق و تعریف مثبت رو خراب کنه
خیلی از مدیرهای موفق بلدن که از قدرت تصدیق و تعریف در انگیزهدهی به تیمشون استفاده کنن. وقتی کسی به خاطر کاری که خوب انجام دادی از تو تعریف میکنه، چندین هورمون حس خوب در بدنت ترشح میشه. همون هورمونهایی که هر بار مسی و رونالدو توی زمین عالی بازی میکنن، در بدنشون ترشح میشه. ولی اگر درست بعد از اینکه رکورد وزنه خودت رو توی باشگاه زدی، یا بیشتر از حد انتظار دیگران دویدی، کسی بیاد بهت بگه اینقدر مغرور نباش و فروتن باش آیا کمی حالت گرفته نمیشه؟
فروتنی خصلت خوبیه. اما سر کار، فروتنی زیاد میتونه تجربهٔ گرفتن بازخورد خوب و مثبت رو خراب کنه.
۳. کسی ارزشت رو نخواهد دونست
خیلی وقتها در اوج فروتنی، خیلی ساده انتظار داریم که عمل ما خودش گویا باشه. تصور میکنیم که اگر فقط تمرکز کنیم و سخت کار کنیم، لازم نیست دیگه جار بزنیم که چقدر کار من خوبه. این طرز تفکر قدیمی باعث میشه موفقیت تو به بخت و اتفاق بستگی پیدا کنه. اگر زیادی فروتن باشی، دیگران ممکنه نفهمن واقعا چه ارزشی برای سازمان یا تیم داری. گاهی باید زبونت رو به کار بگیری تا از کنار کاری که واقعا انجام میدی برای خودت فرصت پیشرفت بسازی.
۴. شاید خودت هم ارزشت رو ندونی
اگر من از تو بپرسم به چی مغروری، جوابت چیه؟ اون چیزی که تو اینقدر خوب انجام میدی که کسی نمیتونه جای تو رو در کارت پر کنه چیه؟ نه منظورم تعریف شغلت نیست. فروتنی گاهی باعث میشه با قناعت و رضایت روزگار بگذرونی بدون اینکه هیچوقت مهارتها و تواناییهای خاص خودت رو بروز داده باشی.
۵. دیگران گاهی با نیت نادرست عاشق فروتنی تو میشن
غمانگیزه، اما حقیقت داره. اگر زیادی در محیط کار فروتن باشی، ممکنه افراد دیگهای این رو فرصت خوبی ببینن که از تو سوء استفاده کنن. اونقدر فروتن نباش که یکدفعه ببینی بیشتر از همه داری وقت میگذاری و حجم کارت فرساینده شده. اجازه نده فروتنی تو باعث رنجت بشه.
۶. هیچکس فروتن به دنیا نمیاد، این رفتار اکتسابیه
هیچکس فروتن به دنیا نمیاد. فروتنی خصلتیه که به ما یاد میدن. خصوصیتی در جهت جا افتادن در جامعه و عادی بودن. با این حال اگر در زندگی دنبال موفقیتی، نمیتونی عادی باشی. در هر شبانهروز تو احتمالا ۱۰ تا ۱۲ ساعت باید کار کنی. غرور داشتن در کار خیلی مهمه، چون نصف وقت شبانهروزت رو داری پای اون کار خرج میکنی.
۷. ممکنه به چشم یه دنبالهرو ببیننت
فروتنی بیش از حد ممکنه باعث شه تو مناسب رهبری کاری دیده نشی. رهبران کارآمد فقط تصمیمهای سخت و رنجاننده نمیگیرن، بلکه باید آمادگی پذیرش مسئولیت تمام عواقب اون تصمیمها رو هم داشته باشن. اگر در کارت زیادی فروتن باشی، ممکنه دیگران حس کنن که تو آمادگی چنین فشاری رو نداری.
۸. فروتنی به سطح درآمدت لطمه میزنه
مذاکره هنریه که در اون جایی برای فروتنی نیست. تو میدونی که چقدر ارزش داری و نباید از اینکه دستمزدی همتای ارزشت رو طلب کنی بترسی. من در حرفهٔ خودم آدمهای زیادی رو دیدهام که از سر فروتنی دستمزد پایینتری رو پذیرفتن. فقط به این خاطر که میترسیدن یا زشت میدونستن که دستمزدی رو طلب کنن که واقعا حقشون بوده. اگر فقط با سلاح فروتنی و اعتماد به نفس زیاد به سر میز مذاکره بری بعیده چیزی که حقته رو به دست بیاری.
هدف این حرفها این نبود که اهمیت فروتنی رو زیر سوال ببرم. در جای درستش، فروتنی ابزار قدرتمندیه. من اعتقاد دارم که غرور و فروتنی مکمل همدیگه هستن، مثل فلسفهٔ چینی یین و یانگ. باید در غرورت کمی فروتن باشی، و در عین حال در فروتنی خودت غرور داشته باشی.